کاش تو پستام برام کامنت میزاشتی
از اولشم میگفتی که دوسم نداشتی
چی شد! تاحرف لایک شد
یهو نتت قطع شد!
کاش تو پستام برام کامنت میزاشتی
از اولشم میگفتی که دوسم نداشتی
چی شد! تاحرف لایک شد
یهو نتت قطع شد!
پیشگفتار اندر احوالات رستم پس از فتح دودآباد
چنین گفت رستم به اسفندیار / برو منقل و وافورم را بیار
که درد خماری مرا کُشت، کُشت / یلان را زمین زد بسی پشت، کُشت
چو باب مبارک مه باز کرد / فلک قصه ا ی دیگر آغاز کرد
قصه ی رستم و دیو دو پا / دو بال یه سر،دم در هوا
چنین گفت رستــــــــــم به اسفــــندیار / که خــــــــیری ندیــد م من از کارزار
زکشــــــــــتی گرفتن نـــــدارم بجــــز / کمـــــــــــردرد و چندین مدل آرتروز
کنون رزم جومونگ و رستم شنو / دگرها شنیدستی این هم شنو
به رستم چنین گفت اون جومونگ! / ندارم ز امثال تو هیچ باک
داد مجنون بهر لیلی یک ایمیل / گفت ای از هجر تو اشکم چو سیل
ای به قربان قد و بالای تو / من فدای قامت رعنای تو
یک شبی لیلی دلش آمد به درد / عاشق بیچاره را احضار کرد
گفت : اول یک طبیبی کن خبر / بعد از ان هم انچه میگویم بخر
پیامک زد شبی لیلی به مجنون / که هر وقت آمدی از خانه بیرون بیاور مدرک تحصیلی ات را / گواهی نامه ی پی اچ دی ات را
واعـظـان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند